دلبرا گر بنوازی به نگاهی ما را
خوشتر است اربدهی منصب شاهی ما را
به من بی سر و پا گوشه چشمی بنما
که محال است جز این گوشه پناهی ما را
بر دل تیره ام ای چشمه خورشید بتاب
نبود بدتر از این روز سیاهی ما را
از ازل در دل ما تخم محبت کشتند
نبود بهتر از این مهر گیاهی ما را
گر چه از پیشگه خاطر عاطر دوریم
هم مگر یاد کند لطف تو گاهی ما را
با غم عشق که کوهی است گران بر دل ما
عجب است ار نخرد دوست به کاهی ما را
مفتقر راه به معموره ی حسن تو نبرد
بده ای پیر خرابات تو راهی ما را